••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

داستان

 از بایزید بسطامی سئوال کردند این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟ گفت : شبی مادر از من آب خواست . دقایقی طول کشید تا آب را بیاورم . وقتی به کنارش رفتم خواب مادر را در ربود . دلم نیامد بیدارش کنم . به کنارش نشستم تا پگاه مادر چشمان خویش را باز کرد و وقتی کاسه آب را در دست من دید پی به ماجرا برد و گفت : فرزندم , امیدوارم که نامت عالمگیر شود . بدینسان بایزید بسطامی مرد خرد و آگاهی و عرفان , شهرت خویش را مرهون دعای مادر میداند.دعای مادر

+ نوشته شده در یک شنبه 29 فروردين 1400برچسب:داستان کوتاه,پند آموز,داستان زیبا,دعای مادر,بایزید بسطامی, ساعت 12:50 توسط آزاده یاسینی


جملات پند آموز

روزي دوست قديمي بايزيد بسطامي عارف بزرگ را در نماز عيد فطر ديد، پس از احوالپرسي و خوش و بش از بايزيد پرسيد : شيخ ؟ ما همکلاس و هم مکتب بوديم ؛ هر آنچه تو خواندي من هم خواندم، استادمان نيز يکي بود، حال تو چگونه به اين مقام رسيدي ؟ و من چرا مثل تو نشدم ؟ بايزيد گفت : تو هر چه شنيدي ؛ اندوختي و من هر چه خواندم ؛ عمل کردم   بایزید بسطامی

+ نوشته شده در چهار شنبه 4 شهريور 1394برچسب:اس ام اس,پیامک,فلسفی,جملات زیبا,جملات پند آموز,بایزید بسطامی, ساعت 12:27 توسط آزاده یاسینی